به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ پرویز امینی تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه طی یادداشتی انتقادی پیرامون اظهارات علی لاریجانی درپی اعتراضات مردمی خوزستان و مشکلات آبی آن منطقه نوشت: در پی تنشهای آبی و چالشهای اجتماعی در خوزستان، جناب لاریجانی در ۱۵ توئیت به بحث درباره آن پرداخت. این ۱۵ توئیت علاوه بر این که از سطح کلیات ابوالبقا فراتر نرفت و فاقد هرگونه ایده نوآورانه و کارگشا برای حل مسائل کشور بود، از این جهت اهمیت داشت که ذهن حکمرانی بخشی از حاکمیت را در قبال مسائل ایران آشکار میکرد و این نوشته نیز از همین جهت به آن توجه دارد.
چکیده حرف علی لاریجانی به شکل خلاصه و موجز این بود که اولا تغییرات اقلیمی به نفع کم آبی را بپذیریم و ثانیا راهحل را نیز داشتن برنامههای توسعه منطقهای و اجرای آن خصوصا برای خوزستان بیان کردند. درواقع مطابق فرمایش ایشان با داشتن چند برنامه توسعه، مسائل به خوبی و خوشی حل میشود.
غیر از اشکالات عمومی مثل کلی بودن و نوآورانه نبودن پیشنهاد، دو اشکال عمده در سازمان عقلانی پیشنهاد دهنده وجود دارد که در مسائل امروز حکمرانی حائز اهمیت است:
اشکال نخست این است که جناب لاریجانی مشکل و پیچیدگیهای حکمرانی امروز ایران را به اصلاح نقش ایوان تنزل داده است. درحالیکه آنچه در دهه گذشته در ایران به عنوان دهه عقبگرد ایران و چالشهای پیاپی اقتصادی و اجتماعی تا سرحد آبان ۹۸ در حال بروز و ظهور در آن است، خبر از وخامت حکمرانی در سطح کلان دارد و با اصلاح نقش ایوان حل و فصل نمیشود.
نظام حکمرانی که در یک خلأ نظری به سر میبرد و برای مهمترین مسئله حکمرانی خود یعنی، غایت عدالت هیچ تئوری ندارد، تئوریای که راهنمای عمل حکمرانی باشد و از تدبیر شیر مرغ تا جان آدمیزاد در سطوح مختلف متاثر از آن است. حکمرانی بدون تئوری، مثل نماز بدون وضو است و در این سالها چه میزان نمازهایی در حکمرانی که بدون وضو خوانده شد و به زحمت و رنج مردم و تنگنای حکومت تبدیل شد. چهل و چند سال بدون تئوری، راههای مختلف را تجربه کردیم و عظیمترین منابع کشور را از آب و خاک و انرژی و سرمایه هنگفت انسانی و اجتماعی کشور را صرف آن کردیم، نتیجه چه شده است؟ نارضایتی مردم و نخبگان و حاکمان و ابتلا کشور به مسائل اولیه مثل آب و برق!
جناب لاریجانی! الان پرسش و پرابلم شما به عنوان یک مقام عالی رتبه حکومت در چهل و چند سال باید این باشد که چرا بعد از چهار دهه از حکمرانی، کشور در چنین وضعیتی است که یک نارضایتی عمیق و گسترده همه بخشهای جامعه را از نحوه اداره کشور فراگرفته است؟ چرا تقریبا تمام سطوح سیاستگذاری عالی از چشمانداز بیست ساله تا بازنگری سیاستهای کلی اصل ۴۴ و... ناکام مانده است؟ چرا علیرغم تاکید بر عدالت، شکافهای طبقاتی درحال گسترش است، حتی بیشتر از برخی کشورهای سرمایهداری؟ چه شد و چطور شد که با این وضعیت از شورای نگهبان در این انتخابات روبرو شدیم که به معنای مردمسالاری و تجربه مردمسالاری در ایران، این چنین ضربه زد و شد آنچه که شد؟ کجای کار را اشتباه و خطا آمدهایم؟ شما فکر میکنید با چند برنامه توسعه منطقهای که البته بدون هیچ تئوری درباره توسعه، چه مشکلی را میتوان حل کرد؟ جناب لاریجانی دوران این حرفها تمام شده است.
اشکال دوم این است که جناب لاریجانی عامل درد را به عنوان درمان معرفی کرده است. فوران مسائل و مشکلات در دهه اخیر که در همین بهار و تابستان به شکل بیآبی و بیبرقی و... ظهور کرده است، نتیجه کجتابی حکمرانی در دهههای پیش، خصوصا سیاستهای توسعه در دوره هاشمی است که اینک عوارض آن در خیلی از مسائل از جمله آسیبهای اجتماعی خصوصا حاشیهنشینی، ضربه خوردن محیط زیست مانند خوزستان، خارج شدن فساد از موقعیت ضد هنجار اجتماعی و مویرگی شدن فساد، نابرابریهای ساختاری ناشی از پولی شدن آموزش و پرورش و... ظهور کرده است.
نه علی لاریجانی از هاشمی توسعه طلبتر و نه از او عملگراتر است. سیاستهای توسعه اجرا شده در دوره هاشمی که بدون هیچ درک تئوریکی از توسعه انجام شد و کل کشور را زیر بار خود برد، نقش درجه اولی در کشاندن ایران به این وضعیت مرزی و بحرانی دارد. بذرهایی که او کاشت، اینک درحال ثمر دادن است. حالا همان توسعهگرایی در سطح محدود منطقهای چه کمکی خواهد کرد؟ از کی تا به حال عامل درد را به عنوان درمان معرفی میکنند؟
القصه! جناب لاریجانی، وضعیت حکمرانی در ایرانِ امروز بغرنجتر از این حرفهاست که چکیده آن در ۱۵ توییت شما آمد و ما احتمالا درحال سپری کردن یک دوره پرتنش هستیم.
- باید بیشتر فکر کرد.
- باید عقلانیاندیشی و منافع ملی محور اندیشی را عمومی کرد.
- بیشتر با صاحب نظران و متفکران مختلف گفتگو کرد.
- باید مسیرهای اجماعی برای حل مسائل ایران را گشود و توافق عمومی را مدنظر داشت.